من سه سال قبل ویر زدم، ویرِ سنگین( ویران شدم، عاشق شدم) اون موقع چارده سالم بود دکتر..ویرِ مرامی و معرفتی و لوطی وار..مردونه و تمیز..تریپِ مادرِ بچه ها شدیم بعدِ یه مدت( قصد ازدواج داشتیم) من بچه بودم، خفیف بودم ولی این دل لامصب گِرِف بود دیگه( گرفتار بود)
بعد رَکَب خوردیم…زِیدمون خنجری شد با رفیق نامردِ خودم( محبوبم خیانت کرد و با دوست خودم رفت) ولی آهِ ما گرفتش..تصادف کرد و نِفله شدن جفتشون..اون رفیقِ دزدِ ناموس که به دَرک ولی خب زیدمون گناه داشت..ما تریپِمون دِپ شد و خسته..خیلی خسته،زخمی..زخم ناسور..
من قبلِشم تو کارِ خَل( خلاف) بودم ولی مورچه باز بودیم( تازه کار و خلاف سبک بودم) امّا فِر که خوردیم(غم فراق کشیدیم) خَل چاق شدیم(خلاف سنگین شدم) افتادم تو کار ردّ و بدِ متاع( حمل و نقل مواد) ولی واسه رفیق بود ها، پول و مول نمیگرفتم!!
خودمم زدم تو کارِ مَصیجات( مصرف مواد)..قبلش بُخوری شده بودم، دودگیر شده بودم( در فضایی که دیگران مصرف میکنند، دود مواد را استنشاق کردم)..
اول فقط چِت بازی بود..گُل میزدم و پنیر(حشیش)..بعدش چِت مَست میکردم با ترا و ۹۶( ترامادول و الکل طبی رو با هم میخوردم)..ترای ۲۰۰ مینداختم دکتر، روزی ده تا بیست تا..غم عشق نابودم کرد تازه خَنج هم خورده بودم ( خنجرِ خیانت در پشتم بود)..بعد افتادم تو خط( خط خطی کردن خود) ..ببین دستامو..پستچی شده بودم( روی دستانم با چاقو و تیغ نامه ی غم می نوشتم انگار پستچی بودم)..یکی دو بارم ته خطی شدم(اقدام به خودکشی کردم) امّا خدا یار نبود و موندگار شدم..مدرسه رو بی خیال شدم و افتادم تو آرد و خمیر( هروئین و تریاک) ولی کثیف بود، حال نکردم باهاش..آدمو سیب زمینی میکنه( بی غیرت میکنه) …
زدم تو کار کِمیکال(اِل اس دی)..کمیکالو دسته گُلی میزدیم( با گُل باهم میزدم) ..فازِ غریبی داشت، فازِ رهایی ( حال خوش رهایی از غم و درد)
دو سال همینجوری رفتم تا گیاهباز شدم..مرد وقتی به خِنِس میخوره دمنوشی میشه!!!
تاتوره و شاخه میزدم(ساقه های خشک شاهدانه،شاخه و دانه های خشک شاهدانه که در پیش ساز آمفتامین خیسانده شده، تاتوره نام دارد) ..میریختم توی قوری و با بر و بَچ با هم میزدیم..تا دو روز تبر و تیغ میزدیم( توهم و داد و بیداد)..یه بار اورژانس اومد ما رو که دید گُرخید!!کسی که تبری میشه باس ولش کرد کرد به حال خودش تا آروم آروم پا بگیره..
الانم که اینجام نه اینکه بریده باشم یا کم آوورده باشم، نه میترسم..میترسم نِفله بشم چون هفت هشت ماهه شیش خال میزنم( شیشه ی خالی میکشم)شیش خال خیلی متاع نادَخیه،استخونو پوک میکنه..جونِ آدمو خشک میکنه..کمکم کن دکتر..من مرد خسته و داغونیم ولی بالاخره مَردَم هنوز!!!
این حاصل یک گفتگوی تقریباً یک ساعته است با پسر جوانی که ظاهر و پوشش خاصی داشت..تمام دستهایش جای زخم خودزنی بود و پشت کمرش خالکوبی اروتیک خاصی نقش بسته بود..مقداری از مصاحبه و شرح حال معطوف به تکانشگری های جنسی بیمار بود که به ملاحظاتی در اینجا حذفشان کردم…