اینروزها شهروندی نیست که بانگ و ندای راه و روش سنتی در درمان و سلامت به گوش و چشمش نرسیده باشد. دهها کانال تلگرامی و صفحات اینستاگرامی با انواع روشهای بصری و صوتی به ارشاد و انذار خلق مشغولند و برای هر درد و مشکلی نسخههای غریب زالویی و حجامتی و عصارهای و دمنوشی میپیچند. طب مدرن با تمام هزینههایی که بشریت برای زایش و پیرایشش پرداخته الان یک آلترناتیو جدی را کنار خود میبیند که رقیبی قدر و حذف ناشدنی است.
اما تاریخ تحول و تولد دوبارهی طب سنتی در ایران شاید از بقیهی نقاط جهان متفاوت باشد.
🔻سرگذشت شهری طب سنتی
برخلاف آنچه تصور میشود تجدید قوا و تشدید نوای اصحاب طب سنتی محدود به سالهای اخیر نیست.
در سالهای آغازین دههی هفتاد شمسی در حالیکه جامعه بیشتر متوجه بازسازی خرابیهای جنگ هشت سالهی تحمیلی بود اولین مراکز و درمانگاههای رسمی طب اسلامی در دو شهر مذهبی مشهد و قم شروع به کار کردند.
در مشهد کار و تلاش درمانگران سنتی خیلی گستردهتر بود و جناحبندیهای مذهبی رایج در شهر بعد از مدت کوتاهی اردوگاه طب سنتی را هم چند پاره کرد به طوریکه هر گروهی برای خودش دفتر و دستک مخصوص داشت.
بزرگترین مرکز درمانی در حوالی حرم رضوی و پشت پارک موزهی نادری بود که شاید بتوان گفت نخستین تبلیغات علنی حجامت و بادکش را در کشور انجام داد!
و بعد از آن سایر درمانگاههای طب سنتی روی کمربندی که از فلکهی سراب شروع میشد تا میدان شهدا و عشرت آباد سربرآوردند.
همین مراکز برای اولین بار شروع به تربیت نوآموزان طب سنتی کردند و بدین ترتیب تب رجعت به دامان طب باستانی و شرعی بالا گرفت.
این موجی جدید بود که با حضور درمانگران محلی و خانوادگی در شهرها و روستاهای این مملکت متفاوت بود. گروه تازه سربرآورده دستگاه تبلیغ و درمانگاه و مرکز و سازوکار اقتصادی علنی داشت و از بنیاد با سرشت محدود و خودجوش و مردم نهاد درمانگران محلی متمایز بود.
اندک اندک و در همراهی با ساختارهایی که برپا شده بود، گزارههای خاص تبلیغی هم که به مثابه تسهیل کنندگان پیشرفت موج طبی و درمانی سنتی عمل میکرد در حال سنتز و تثبیت بودند.
🔻طب سنتی، نظریهی توطئه و معمای تجدّد
یکی از آموزههای پررنگ فعالان طب قدیم دمیدن در بوق و کرنای تئوری توطئه است. از نگاه این درمانگران و حکیمان دسیسهای شوم پشت رواج علم مدرن پزشکی و تغییر شیوهی زیست و پوشش و تغذیهی ایرانیان هست که لاجرم مثل سایر پارانویاهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ما مرجع و منظورش غرب مدرن شده و استعمارگر است!
یکی از اولین و قدیمیترین نظریههای توطئه در این باب متعلق و مستند به کتابی است که چند دهه قبل نوشته شده و اکنون به چاپ بیستم رسیده است! مرحوم #علیاکبر_سقاباشی در کتاب “راهنمای نجات از مرگ مصنوعی” مثلاً ورود و حضور شکر و قند را پای سفرههای ایرانی محصول دنائت و رذالت مراکز یهودی و بدطینت غربی میداند که قصدشان بیمار کردن جامعهی اسلامی و نابودی جمعیت مسلمان بوده است!
کار طبیبانهی سقاباشی در کتابش تا آنجا پیش رفت که با نسخه کردن “فضلهی موش سوخته” مورد اعتراض متشرعین هم قرار گرفت!
این مفروضات ضد غربی و بیگانه ستیز در روزگاری با حال و هوای سلامت و درمان به افکار عمومی تحویل میشد که رسالهی #جلالآلاحمد هم در نقد غرب منتشر میشد و خواننده و خواهان داشت و روشنفکران لائیک ایرانی به قصد یافتن معنویت در حلقههای عرفانی خاص وطنی زانو میزدند و بر سیاق ” آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد” نگاهها را به سوی شرق و اسلام میچرخاندند.
غوغای سنت گرایی و پس رفتن در اعماق تاریخ اسلامی و ملی تازه راه افتاده بود. تمنّای بازگشت به گذشتهی سامانمند و نوستالژی فکر و دستگاه قدیم ایرانی اسلامی میرفت که تمام شئون و امور ایرانی را تسخیر کند.
در این میان میشود تبِ طب سنتی با تمام حواشی و ملحقّاتش را هم جزئی از همین چرخش و تحول فکری و نظری ایرانیان دانست که در هیاهوی سیاسیکاران کمی با تاخیر سربرآورده و اکنون به مدد برخی همزمانیها برّهکشان خود را تجربه میکند.
🔻رگههای حقیقت و آنارشیسم شناختی
به هر صورت که بنگریم در حال حاضر طب سنتی با تمام اسباب و اثاثش کنار بساط بهداشت و درمان مملکت جلوس کرده و به یمن تبلیغات تلگرامی و اینستاگرامی و همراهی اولیایی در وزارت بهداشت جایش محکم شده.
تمسخر و استهزاء روشهای سنتی درمانی شاید برای صنف پزشکان سرگرمی موقتی باشد اما برای بدنهی جامعه و آحاد مردم سخت ناآشنا و نچسب است. اینکه تعدادی پزشک دانشگاه دیده و آموزش کلاسیک طی کرده در مرکز شلوغ بازیهای طب سنتی حضور دارند هم البته نباید موجبات خشم و تعجب سایر همکارانشان را فراهم آورد.
ذهنیت خانمان براندازی که پشت این ارتجاع هست آنچنان اغواگر و شیرین است که پزشک و مهندس و عامی و بیسواد نمیشناسد.
نوعی” نسبیت گرایی” مبتذل که معتقد است در هر متد و روشی و نگرشی رگههایی از حقیقت و سعادت یافت میشود آنچنان برای ذهنیت هر انسانی جذاب و وسوسه کننده و تنش زداست که هیچ تنابندهای از آن رهایی ندارد. گزارهی معروفی که میگوید مثلاً زالودرمانی یا حجامت اگر فایده ندارد ضرر هم نمیرساند از همین نسبیت گرایی ضد روش نشآت میگیرد.
این گرفتاری فلسفینما که در واقع نوعی آنارشیسم منحوس شناختی است در دنیای غرب هم نمونه دارد و از قضا سررشتههایش از همان منبع به زبان فارسی هم رسیده.
فیلسوف علم و تاریخی اتریشی الاصل به نام #پل_فایرابند در دهههای پایانی قرن بیستم دلش از روش علمی و عقلانیت و اصول و ساختار علم مدرن گرفت و شروع به نظریه پردازی بر علیه سنت عقلانی و علمی مدرن غربی کرد. او معتقد بود شبه علم و علم قابل تمایز نیستند و جادو برای کسی ممکن است به اندازهی دانش و آگاهی کارکرد داشته باشد. فایرابند در کتاب مهمش “ضد روش” که در ” علم و عقلانیت نزد پل فایبراند” بازتاب یافته به تمام شالودهها و بنیانهای علم و عقلانیت تاخت و نتیجه گرفت که دانش و عقل هم ردهی جادو و فسانه و جنگیری است. اتریشی ترشرو خودش را پروتاگوراس نسبیگرایی معرفتی میدانست و آشکارا از آنارشیسم شناخت و معرفت دفاع میکرد و پایهگذار نظریه پردازی در پتیارگی منابع معرفت بشری شد.
🔻مسالهی ما و طب سنتی
میشود دید که برای وضعیت فعلی سنت گرایی در درمان و بهداشت و پیشگیری دلایل و وجوه ایرانی و تاریخی و فلسفی داریم و به اینها میشود اضافه کرد حمایتهای تبلیغاتی و رسمیای که از بسط و شیوع طب سنتی میشود.
این قطار باری بس گران دارد و تا اطلاع ثانوی پیش خواهد تاخت و با دشمنی و تمسخر و مطایبه ترمز نخواهد کرد.
فعلاً پزشکی مدرن و کلاسیک در این مملکت راهی غیرِ مشاهده و چسبیدن کلاه خود ندارد و صبر تا بحران به سرچشمههای آن برسد.
منظورم از چسبیدن کلاه همانا طبابتِ کلاسیک و علمی و اخلاقی و حرفهای است چرا که ما پزشکیم و جز پزشکی هنر دیگری نداریم.