کودکی بودم که برای اولین بار فیلم خوش ساخت و ارزشمند ” اجاره نشینها” را دیدم. بعدها که بزرگتر شدم و دوباره فیلم را تماشا کردم متوجه ظرایف و بدایع بازیگری و کارگردانی و حتی دکور بینظیر ساختهی #مهرجویی شدم اما در عالم کودکی یکی از معدود نکات بارز فیلم که توجهم را جلب میکرد کامیون قدیمی دماغدار فیلم بود که کارگرهای قصه را برای مالک دندانگرد ساختمان حمل و نقل میکرد.
پشت کامیون بزرگ نوشته بود: ” سلام سالار”
🔻هنر خیابانی
اصطلاح هنر خیابانی(Street art)شاید توصیف مدرن از پدیدهای هنری باشد که از سدهها قبل در درازنای تاریخ زندگی آدمیان حاضر بوده.
حکمت تظاهرات غیررسمی و عمومی هنر در میان مردم شاید نوعی ترجیح اقتصادی ساده بود چرا که هنرمند به صورت فراگیر و بیواسطه محصول هنری را به مخاطب عرضه میکرد و انتفاع مادی یا روانی حاصل میکرد.
در برهههایی سانسور سبب چنین تابلویی میشده و هنرمند فضای عمومی را به مصرف کنندهی اثر ورای محدودیتهای حاکم و رسمی پیوند میداده.
به عنوان مثال چندی است نویسندگان آثار نظم و نثر وقتی در دام ممیزی و مشکلات دیگر گرفتار میشوند کتاب و نوشتهی خود را در فضای وب به رایگان در معرض مصرف خوانندگان مینهند، بدین ترتیب هم رسالت هنری انجام میشود و تولید هنری به دست مخاطب و مشتریش میرسد و هم دستگاه سانسور ناکام میماند.
اخیراً حتی فیلم سینمایی هم در ایران به چنین روشی به دست بینندگانش رسیده است.
به نظر میرسد هنرمندان همواره در حال حل معادلهای دو طرفه بودهاند؛ از یکطرف رعایت آداب و مناسک رسمی تولید و عرضهی محصول هنری و احیاناً سود مادی ناشی از فروش، وسوسه کننده است و از طرفی گسترش مخاطب و مصرف کنندهی هنری نیز اغواکننده میتواند باشد (مکانیسم عرضه و تقاضای معروف در اقتصاد) بنابراین در تاریخ هنر حل این معادله توسط هنرمند گاهی منجر به غلطیدن در دامان مصرف کننده میشود و هنر عمومی و مردمی میشود.
مصادیق مدرن و سنتی بسیاری را میشود برای حضور بارز هنر در فضای عمومی برشمرد. نمایشهای قهوه خانهای، موسیقی خاص مجالس و شب نشینی، پرده خوانی و تعزیه و در نهایت حتی دیوارنگاری غارها و سکونتگاههای انسان باستان.
🔻اتوموبیل و دیوار
نوشتن و نگارگری روی در و دیوار فضاهای شهری و وسایل و مایملک شخصی مثل اتوموبیل سبک و سنگین را شاید بتوان اوج تبلور سورئالیسم در عرصه جمعی دانست.
نقاشی و نوشتن روی دیوارهای شهر در همه جای دنیا رایج است و به عنوان هنری غیر رسمی و جزء مهم فرهنگ عامه، نوعی بیان اعتراضی و انتقادی هم محسوب میشود.
جامعه شناسان معاصر با دو نگرش عمده به حضور عریان هنر غیر رسمی و رسمی در شهر نگریستهاند.
صدای چپها طبق معمول وقتی حرف و سخن اعتراض میشود بلندتر است. تحلیل مارکسیسیتی، هنر خیابانی و شهری را زیربنای شهر و مردمانش میبیند و تاکید بر کشف و شهودی میکند که این تابلوی بی اقتصاد خلقی و تودهای می.تواند در اختیار فعال خلقی بگذارد.
تحلیل غیر مارکسیستی البته کاربردیتر است.
#هنری_لوفبور جامعه شناسی است که منتقدانه در این رابطهی روبنا و زیربنا نگریسته. او به درستی روی کارکرد هنر در فضای عمومی و غیر رسمی شهری تاکید میکند و نقش روزمرگیزدایی را برای این فعالیت هنری بر میشمرد.
لوفبور توضیح میدهد که هنر حاضر و ناظر بر در و دیوار و مبلمان و متعلقات شهر میتواند نوعی تلاطم و تغیّر ایجاد کند در چیدمان و نظم کسالت بار و روزمرهی شهر و بدین ترتیب کالای فرهنگی هنر شهری سبب نشاط و بالندگی فرهنگ عامه میشود.
🔻فوکو و ضدیت با تشابه و اقناع
پیوند هنر و دیوار شهر و پشت کامیون تعبیر فوکویی هم میتواند داشته باشد به سبب ستیزی که او با “رسمیت” داشت.
#فوکو قدرت را در روایت و جریان و تعریف و گفتمان میدید. اگر تعریفی رسمی و همه گیر شده، آن تعریف و تبعاتش از همهی تعاریف موجود قدرترند. بدین ترتیب اگر کسی علیه روایت و کلیشه و ساخت موجود قد علم میکند در واقع با قدرتی که در حال خلق آن است مشغول چالش با روایتهای رایج موجود است.
فوکو از این بحث نتایج جالبی میگیرد و به سلاخی تمام تاریخ الهیات مسیحی دست مییازد و نشان میدهد که هر تلاشی برای ” اقناع و همسان سازی” میتواند در ذات خودش خشن و فاشیستی باشد.
هنر خیابانی اگر اعتراضی باشد یا حتی آنجا که در بی اعتنایی به ساختارهای موجود ظاهر میشود یا چنانچه کلیشههای رایج عرضهی کالای فرهنگی را میشکند، به تعبیر فوکو در حال جدال با رسمیت قدرت و روایت غالب است.
🔻من و درمانگاه و مرد موسیقی دان
یکی دو سالی قبل بیماری داشتم که اهل موسیقی بود ولی گرفتار اعتیاد.
برای درمان مراجعه کرده بود و انگیزهی خوبی داشت. زن و فرزندش رهایش کرده بودند و او هم زندگی را. اضافه وزن داشت، افسرده و زمینگیر بود و هیچ درآمدی نداشت. درمان را شروع کردیم و به زودی نتایجش پدیدار شد. زن و تنها کودکش بازگشتند و زندگی رونق گرفت.
روزی از روزها که یکسالی از بهبودیش میگذشت به درمانگاه آمد و اصرار کرد که ماشین تازه خریدهاش را ببینم. پشت ماشین با خط ریزی نوشته بود:
دکتر دوستت دارم