چند روز قبل خبری منتشر شد در مورد توصیه نامه ای که احتمالا شورای عالی آموزش و پرورش در قالب یک مصوبه ابلاغ نموده بود..
اگر این مصوبه را واقعی بدانیم مفاد آن برای فعالان سلامت بخصوص سلامت روان جامعه نگران کننده است چرا که تاکید دارد جذب معلمان جدید در آموزش و پرورش باید مطابق فاکتورهای فیزیکی و ظاهری و فقدان هیچگونه نقص ظاهری و عملکردی انجام پذیرد بطوریکه قد و وزنشان طبیعی باشد و چهره و صورت خوبی داشته باشند…متن خبر حتی روی کیفیت گفتار و کلام هم تاکید کرده و گفته معلم نباید لکنت زبان داشته باشد!!
هر ارگان و وزارتخانه و دستگاه و شرکتی حق دارد استانداردی برای سطح سلامت کارکنانش در نظر بگیرد اما آیا نباید برای چنین مقصودی پروتکل منطقی و علمی داشت؟؟
اینکه یک وزارتخانه ی مهم و استراتژیک درگیر با امر آموزش بخواهد معلمانش را از نظر ظاهر و قیافه غربال و دستچین کند نباید هیچ حساسیتی برانگیزد؟؟
معلم کلاس اول نگارنده ی این سطور که همیشه برای سلامتی اش دعا میکنم، جانباز بود و از ناحیه ی پای چپ ناتوانی داشت..با این حساب چنین فرد ارزشمندی باید ازآموزش به فرزندان این مملکت محروم شود؟؟
تمرکز روی ظاهر
سالهاست که تاکید روی تناسب اندام و زیبایی و چشم نوازی ظاهر انسانها بدل به ارزشی رایج در همه ی جوامع شده، به طوریکه یک نظام و ساختار ترجیحی و اخلاقی حول تشویق و ترویج زیبایی با معیارهای خاص اناتومیک شکل گرفته.. گویی کمال و غایت پیشرفت انسانی محدود به عناصر و فاکتورهای جسمانی است و برای رسیدن به مطلوب باید فقط روی جسم و بدن فوکوس کرد و هرچه بدنی تراشیده تر و ترکه ای تر و صورتی جمیل تر،تعریف انسان کامل در دسترس تر!!
مثل هر ساختار پایدار دیگری اینجا هم ساز و کار اقتصادی راه پیدا کرده و صنعت مد و لباس و ورزش و حمل و نقل و تبلیغات و سینما هم با بیلان مالی بالا در آتش این تنور میدمند..
در چارچوب این نگرش شهروندان جامعه ی جهانی هرچه بیشتر تشویق میشوند تا ظاهراً آراسته تر و دلفریب تر باشند در حالیکه تقریباً تمام معیارهای زیبایی روی فیزیک و نمای خارجی بدن تمرکز دارند..
در این گفتمان تمام ارزش و اعتبار آدمی همین تن و جسم و هیات بیرونی اش است و هیچ جنبه ی درونی و قدر و منزلت غیر فیزیکی را با خود حمل نمی کند..
انسان کامل قرن بیستمی اینگونه تولید و تبلیغ و ترویج شد..یک کالبد تراشیده و هموار و متناسب شرط لازم و کافی قرار گرفت برای تکامل و تعالی نوع انسان و غفلتی عامدانه رایج شد از پس زمینه ی غیرجسمانی و روانی نوع بشر..
غربیان و شرقیان
ارائه و ترویج تعریف کمال انسانی در خصوصیات صرفاً ظاهری و فیزیکی از ابتدای قرن بیستم شیوع پیدا کرد و صنعت مد و تبلیغات و سینما در غرب هم در پیشبرد این ساختار ارزشی سهم عمده ای داشتند..
به تدریج این نگرش به انسان سبب ایجاد مشکلاتی شد که شبیه نوعی وسواس و اجبار زیبایی در میان جوانان و مخصوصاً زنان غربی بود..
همه ی رسانه ها و شکل دهنده های افکار عمومی در بوق و کرنای این ولع زیبایی می دمیدند و هیچ آلترناتیوی هم برای جایگزینی این تعریف وجود نداشت..
تب جمال و تناسب اندام به تدریج جهانی شد و به شرق هم رسید..انسان شرقی که نظری عمیق به باطن و درونیات خودش هم داشت اندک اندک در ظواهر اغراق شده و تصنعی نمای خارجی بدنش توقف کرد و نتیجه همان شد که قبلاً در غرب رخ داده بود..
اما تبعات این تمرکز بیمارگونه روی صورت و اندام متناسب و دلربا در زندگی روزمره و سلامت جسم و روان انسانها چیست؟؟
جامعه ی تلویزیونی
توقف و تثبیت توجه روی ظاهر انسان سبب می شود فردیت آدمها اسیر مسابقه ی زیبایی و جذابیت بدنی شود و این رقابت بی پایان در خارج از حوزه ی مهم و حیاتی توانایی و ظرفیت های درونی، معنوی و روحانی انسان ادامه یابد..
مسابقه ی بالا هیچ پایانی ندارد و وقتی زیبایی اغراق شده و تصنعی تبدیل به کالای بازار فرهنگ عموم شد ،هیچ موقفی برای عطش و حرص ناشی از آن نیست و این بازی پیش میرود و وقت و انرژی و هزینه ی مادی و انسانی میتراشد..
از طرفی چرخ این سیستم به قیمت غفلت از سایر جنبه های غیر فیزیکی انسانیت ما میچرخد و به تدریج سایر حوزه های روانشناختی شهروند گرفتار رو به لاغری و ضعف میرود..
بدین ترتیب از انسانیت ما فقط یک پوسته ی نازک و شکننده ی ساختگی می ماند که فقط برای نمایش و خودنمایی مفید است..
جامعه شناسی مثل پیر بوردیو چنین جامعه ای را ” تلویزیونی” می نامد که همه ی منابعش در خدمت نمایش ظاهر و پوسته ی بیرونی اش روی صحنه ی فرهنگ عمومی است..
آدم ها در این جامعه بردگان بی جیره و مواجب صنعت پنهان زیبایی و ظاهر پنداری هستند و هیچ عمق و معنایی ندارند..
گذشته از خطرات عمومی نظام ارزشی زیبایی محور، میشود گرفتاری های فردی در حوزه ی سلامت روان افراد جامعه ی این چنینی هم مشاهده کرد..
رواج بی قاعده ی جراحی های زیبایی، مصرف بی رویهی مواد آرایشی و بیماریهای خاص در زمینه ی تصویر بدن یا همان “اختلال بدریخت پنداری” را میتوان از عوارض فردی این گفتمان دانست..
زنگ خطر
چند سالی میشود که اولیای جامعه و فرهنگ غربی متوجه آشفته بازار زیبایی شده اند..آنها به درستی دریافته اند که شهروند غربی جنبه ها و شئون مهم دیگری هم در حیاتش دارد که توجه بیش از حد و اغراق شده به ظواهر بدن سبب غفلت از آنها می شود و جلوی شکوفایی کامل او را می گیرد..آنها به دامان واقعیت طبیعت بشری بازگشته اند و دریافته اند انسان طبیعی و نرمال لزوماً چنین عروسکی و مصنوعی نیست و نباید باشد..
به این ترتیب شاهدیم که در اروپا دولت ها تبلیغات مد و لباس را با فشار به فعالان اقتصادی و گردانندگان آنها به سمتی میبرند که تصویر واقعی و رئالیستی از انسان ( چه زن و چه مرد) ارائه بدهند..
حتی مدلهای معلول و چاق را به شوهای لباس آورده اند تا بیننده دریابد که واقعیت زندگی منحصر به تراش و تناسب اندام های خارجی آدمیزاد نیست..
در صنعت اسباب بازی هم تغییراتی ایجاد شده که کودکان آرام آرام عروسک ها و شخصیت هایی را ببینند که شبیه خودشان و والدین شان در دنیای واقعی هستند نه موجوداتی باربی گونه و کمر باریک با زیبایی اغراق شده..
موج تغییر در غرب منحصر به آنچه گفته شد نیست و قصد فعالان فرهنگی این است که چارچوب نظام ارزشی کالبد محور کنونی را متحول کنند و در جهت خلاف مسیر طی شده در صد و اندی سال اخیر هدایت کنند..
در این میان آموزش و پرورش به عنوان پایه ای ترین مکان شکل گیری نظام و نگرش ارزشی انسان جایگاه ویژه ای دارد..
مشکلات و گرفتاری های ما
میدانیم که در کشور ما سالانه مبالغ هنگفتی از تولید سرانه به پای خرید اجبارگونه ی لوازم و مواد آرایشی صرف میشود..
همچنین اطلاع داریم که ایران از نظر شیوع جراحی های زیبایی و پروسیجر های کاسماتیک در صدر لیست جهانی قرار دارد..فضای عمومی ما هم به شدت در تصرف تعریف کالبد محور و فیزیکی از زیبایی و کمال انسانی است..
عطش لاغری و تناسب اندام و خوشگلی و خوش تراشی هم در فرهنگ عمومی ما بالاست و کسی نیست که تحت تاثیر آن نباشد..
در این فضا ناگهان میشنویم که در نظام آموزش و پرورش ما هم قرار است صرفاً معلمان بی عیب و نقص را پذیرش و استخدام کنند!!
این رویه اگر اغاز شود و پیش برود چه پیامی برای کودکان این جامعه و چه پیامدهایی برای فرهنگ عمومی ما خواهد داشت؟؟
در حالیکه تمام دنیا و حتی شروع کنندگان ماراتن فرساینده زیبایی در غرب اکنون دریافته اند که ابعاد دیگر وجودی انسان با این نگرش نادیده گرفته میشود ، چگونه است که ما به صورت پایه ای قصد داریم فرزندانمان را وارد بازی بی برنده و بی سرانجام زیبایی و تناسب اندام تصنعی و دست ساز کنیم؟؟
امیدوارم این مصوبه واقعیت نداشته باشد یا در ادامه تصحیح شود چراکه اثراتی غیرقابل جبران در کوتاه مدت و دراز مدت روی سلامت روان و جسم آحاد این جامعه خواهد داشت..