دختر افتان و خیزان میان سه مرد وارد میشود. مردها برادرانش هستند و طوری که به نظر میرسد خواهرشان را به زور آوردهاند. بی مقدمه برادر بزرگ خواستهاش را میگوید: خواهر ما را بستری کن! میپرسم مشکل چیست؟ دختر با بغض میگوید که بیماری دوقطبی دارد و سالهاست درمان میگیرد و بستری هم داشته.
ناگهان با سوال بیمار مواجه میشوم؛ دکتر به نظرت چرا من بستری میشوم؟
با نگاهم سوال را به سمت برادرانی که غر و لند میکنند بر میگردانم. معلوم میشود که خواهرشان و بیماریش برای همهشان آب دارد و نان. چند بار بستری شده تا برادر اول توسط بهزیستی از سربازی معاف شود. بستریهای بعدی برای وام خود اشتغالی برادر دوم بوده تا بهزیستی قانع شود. الان هم برادر سوم میخواهد کمک هزینهی تحصیلی بگیرد و لازم است دخترک نگونبخت دوباره بستری شود!
نگاه بیمار روی تمام ما مردان حاضر سنگینی میکند. برادرها منتظر دستور بستری هستند. میپرسم از علایم بیماری که با داروی کمی کنترل هستند.
من، برادرهای متوقع و التماسهای بیمار که خسته است از بستریهای گاه و بیگاه بیدلیل و اجباری…