“…. [قابیل] گفت من تو را البته خواهم کشت. [هابیل] گفت مرا گناهی نیست که خدا قربانی پرهیزگاران را خواهد پذیرفت. اگر تو به کشتن من دست برآوری، من هرگز به کشتن تو دست بر نیاورم که من از خدای جهانیان میترسم. میخواهم که گناه کشتن من و گناه مخالفت تو هر دو به تو باز گردد تا اهل جهنم شوی که آن آتش جزای ستمکاران عالم است.
آن گاه پس از این گفتگو، هوای نفس او را بر کشتن برادرش ترغیب نمود تا او را به قتل رساند و بدین سبب از زیانکاران گردید.
آن گاه خدا کلاغی را بر انگیخت که زمین را به چنگال گود نماید تا به او بنماید که چگونه بدن مرده برادر را زیر خاک پنهان سازد. [قابیل] با خود گفت وای بر من، آیا من از آن عاجزترم که مانند این کلاغ باشم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان کنم؟
پس برادر را به خاک سپرد و از این کار سخت پشیمان گردید.
(قرآن مجید، سوره مائده، آیه ۲۶)”
#عباس_معروفی در حال حاضر نویسندهی “معروفی ” است به خاطر چند اثر جدی و تاثیر گذار ادبی. آخرین موردش رمان” تماما مخصوص “است که در آلمان منتشر شده و بسیار تحسین شده.
اما در ایران و قبل از مهاجرت، معروفی با سمفونی مردگان شناخته شد.
فرم رمان پیچیدگیهای ظریفی دارد که تغییر راوی در فرازهای مختلف یکی از آنهاست. زمان هم عقب و جلو میشود تا وجدان و گناه و وسوسه در تار و پود رمان جا بگیرند.
داستان در ابتدای قرن معاصر تاریخ ایران و در شهر اردبیل میگذرد. در خانوادهای محافظه کار، تضاد بین سنت و مدرنیته، پدر و پسر و برادر و در نهایت فرزانگی و جهل و تعصب بیداد میکند.
پدر سخت گیر و تمامیت خواه وارث میخواهد و فرزندان در رقابتی ناخواسته گرفتار شدهاند. برای کنترل اوضاع پدر مراسم کتاب سوزان راه میاندازد تا پسر شاعر و کتاب خوان را به راه بیاورد.
پسر اول ناتوان است. پسر وسطی روشنفکر و یاغی است و پسر آخری سرسپرده و طماع. تنها دختر ماجرا و مادر خانواده هم قربانیان ابدی و ازلی این ماراتن مردانه و خشن.
فضای کلی داستان حول شرارت و قصاوت و سنگدلی میچرخد و پیرنگ ماجرا سیاهی و تباهی است. داستان، داستان زوال خرد و عقل و نخبگی است و البته کشتن برادر فرزانه و عاشق.
اورهان برادر آخری که علنا قابیل قصه است و دستش به خون برادر اول آغشته است در نمادینترین فراز رمان با خوراندن مغز پرندهای،آیدین منورالفکر را دیوانه میکند!!
این ستیز با عقل و دانش در مرکز رمان نشسته است و تا آخر رسالت نوشته را به دوش میکشد.
سمفونی مردگان در مورد مرگ وجدان و زدودن خرد یک جامعه است. تم تلخ و دردناک رمان با بسیاری از آثار معروف ادبیات جهان از قبیل نوشتههای فاکنر شباهت دارد و درونمایهی برادرکشی نیز با رمان معروف برادران کارامازوف شبیه است اما همه ی این مانندیها مانع نمیشود که سمفونی مردگان خاصیت به شدت بومی و ایرانیش را از دست بدهد.
میشود حدس زد که روایت و پیام رمان با قرائت رسمی زاویه دارد و همین امر سبب شده در دورههایی کتاب ممنوع شود و زیرزمینی.
“کاش میتوانستم به آیدین بگم آیدا را فراموش کن و سورمه را. ولی تا میخواستم اسمشان را ببرم شعلههای آتش پر میکشید و صورتی ورم کرده نمایان می شد.
او سکوت کرده بود و من هم ساکت نشسته بودم و بهش خیره شده بودم.
او هزاران بار از آیدا به سورمه و از سورمه به آیدا فکر کرد و گاهی به پدرش هم که در گور خفته بود”