آخرین تانگو در پاریس
(به ایتالیایی: Ultimo Tango a Parigi)
فیلمی اروتیک درام فرانسوی/ایتالیایی ساخته #برناردو_برتولوچی است
تهیهکننده: آلبرتو گریمالدی
بازیگران: مارلون براندو، ژانپیر لئو، ماریا اشنایدر، کاترین آلگره
تولید: ۱۹۷۲
کشور: ایتالیا، فرانسه
برناردو برتولوچی کارگردان ایتالیایی فیلم آخرین تانگو، در واقع استاد پرداختن به تاریخ است..تاریخ جنگها، آدمها، جنبشها و ملتها..اما در این فیلم ضد حافظه و تاریخ حرف میزند…
دختری و مردی به صورت اتفاقی برای اجارهی آپارتمانی به یکدیگر برخورد میکنند..هر دو زخمی و خشمگین زندگی سابق خود هستند..
مرد به تازگی همسرش را در یک مرگ مفاجا از دست داده..ظاهراً زن خودکشی کرده اما در جاهایی اشاراتی هست که انگار مرد او را کشته..در گذشته ی مرد جز نکبت چیزی نیست..
دختر در شرف ازدواج است با پسری که گیج و حواسپرت است و درواقع ناتوان از رابطه..گذشتهی عاطفی دختر هم خالی و عبث و سرشار از خشم است..
دختر و مرد هیچ کدام مسولیتی در قبال گذشتهی خود احساس نمیکنند و فقط دلخورند و غر میزنند..
از جایی که آغاز بیهودگی و نسخهی نوینی برای درد های زندگی هر دوی آنهاست، مرد و دختر در هم میپیچند..منتقدانی آغاز و ادامهی رابطهی این دو را تجاوزگونه توصیف کردهاند اما به نظر میرسد راهی که پاول و ژان شروع میکنند در نهایت خود ارادی و انتخابشده است..اصلاً نقطه عطف هنری فیلم همین جاست که نشان میدهد سیر زندگی دو انسان چگونه به چنین جایی میرسد..
پردازش اروتیک و خشن صحنههای باهم بودن پاول و ژان در ظاهر پورنوگرافیک است تا جایی که فیلم را در ژانر فاکداپهای معروف سینما هم جا داده اما با عمیق شدن در روند فیلم و آگاهی از خط فکری کارگردان روشنفکری چون برتولوچی میشود درک کرد که همه چیز سمبل و نماد است تا تلاش پوچ دو انسان را برای فرار از پوچی نشان دهد..
فیلم قانونی بزرگ دارد که کمتر دیده شده..عمدهی روایت و تاکیدش روی فرار از” زبان” است و “هویت”..
مرد و دختر قرار میگذارند که از گذشته و نام خود چیزی نگویند..حتی در جاهای زیادی کلمه بینشان رد و بدل نمیشود و فقط نداها و هجاهای بیمعنی و ماقبل زبانی را به یکدیگر میگویند.. ناقدان بسیاری این وضع را تاییدی بر وحشیانه و بدوی بودن رفتار پاول دانستهاند!! اما در واقع دو شخصیت فیلم گویی دارند به عقب میروند تا انسانیت از دست رفتهشان را دوباره بسازند..پسرفت و بازسازی، خراب کردن و دوباره برساختن..س.ک.س این دو هم معادل عشق بازی نیست، برتولوچی عمداً صحنههای آمیختن مرد و دختر را چنین خشن و حیوانی تصویر کرده تا در مسیر عقبگرد حیاتی این دو شخصیت سنگ تمام بگذارد..
آخرین تانگو داستان بنبست است و نشان میدهد در برابر فاجعه فقط یک درمان وجود دارد و آن رابطه است و چیزی که راه بازگشت به تراژدی و ضد رابطه، حافظه است..
ابتدا دنیای مصیبتزدهی دو انسان نمایش داده میشود، سپس منفجر و با سختی دوباره سر هم میشود..همه چیز اینن جراحی دردناک در حال پیشرفت است تا اینکه وسوسهی نام و هویت و تاریخ میآید..
قانون بزرگ نقض میشود و هر دو شروع به افشای گذشته و نام خود میکنند..
گرفتاری بزرگ آغاز میشود..قضاوت، تفسیر و بازسازی متقلبانهی حقیقت جای زیست داغ و بیمحابا را میگیرد..انسانیتت مقید و اسیر از راه میرسد و رهایی و آزادی از در دیگر بیرون میافتد…
فیلم نشان میدهد عقلانیت مدرن چگونه به پایان راه رسیده و “اروس” را چگونه میشود بازیافت و با چه مکانیسمی میتوان نابودش کرد…
نمادپردازی فیلم فوق العاده است..به تصور من یکی از نابترین و خالصترین ساختههای هنری بشر همین فیلم است… گنجینهای غریب از اشارات ناخودآگاه به ناخودآگاه جمعی و فردی ما…کارگردان و هنرپیشههای فیلم هرگز برای خلق و نمایش صحنهها زور نزدهاند و تمارض نکردهاند..انگار کاملاً و حقیقتاً تمام فیلم را زندگی کردهاند…
بسیاری از سکانس های فیلم در تاریخ سینما نمونه شدهاند و در مدرسههای فیلمسازی تدریس میشوند..
اماله کردن واقعیت با توسل به کره!!
مرگ خونسردانه و در غایت بیمعنای مرد در خانهی دختر و بازی آخر با آدامسی که در دهانش است!!
نگاههای دختر به چشمان مرد در سکانسهای مختلف فیلم از عشقبازی تا لحظهی مرگ!!
آخرین تانگو با نامش همه چیز را میگوید..حکایت پایان با هم بودن است..انتهای رابطه و انسانیت..فیلم تلاش دو انسان را برای بازگشت به بازی نشان میدهد در دقیقهی نود اما به درستی و هشیارانه آخرین و کشندهترین خطا را هم تصویر میکند..بازگشت به گذشته و افتادن در دام “حافظه” و تاریخ..
همهی فاجعه در گذشتهی این دو آدم بود و رهایی و پرواز در فراموشی است..پروازی که عمر چندانی ندارد..
لینک کانال:
https://telegram.me/Wumman