#حمیدرضا_جلاییپورِ جامعه شناس در سالهای دانشجویی در یک محفل خصوصی جامعهی ایران را جمع غریب اضداد معرفی میکرد و از دوگانههای پارادوکسیکالی میگفت که یک جامعه سنتیِ ناموس پرست را به بیناموسیهای شاخدار و پست مدرن میکشاند.
اگر افکار عمومی این مملکت الان دارد با نگاشتههایی در مورد جزییات محافل سکس و پورن ضربدری و شش ضلعی و مثلثی با تعجبی هیستریک و اغراق شده روبرو میشود گویی در جایی ما خودمان را به ندیدن و نشنیدن و غفلتهای کشنده زدهایم.
#هوشنگ_گلشیری در چندین سال قبل در داستان ” به خدا من فاحشه نیستم” فریاد از لاپوشانی رذیلانهی غریزهی اصلی و زیست دوگانه و فَشل ریاکارانهی ما سرداد امّا نشنیدیم.
#محمدحسن_شهسواری چندی قبل در “شب ممکن” رودخانهی کثافت و عَفَنِ هرزگی و جریان مرموز نیمفومانیای ایرانی زیر پوست زندگی متظاهرانهی ما را معرفی کرد و غافل بودیم.
نمونههای بالا به عنوان مشتی نمونهی خروار از کوه یخ سکسپریشیهای ما مردم است که پیر و جوان و بی سواد و دانشمند نمیشناسد.
خیلی خوشحالیم و غرّه از اینکه در دام صنعت پورن نیفتادهایم امّا پورن مگر چیست؟
صنعت سکس تا حد ممکن شفاف و اقتصاددار را پورن میگویند ولی ما از شفافیت خوشمان نمیآید چون حد و مرز و ساختار اذیتمان میکند. در هیچ زمینهای قانون و مرز را دوست نداریم و نتیجه اینکه زیر قبای هنر و علم و درمان و روشنفکری با همهی زور و توانمان پورن اندیش و سکسپریش هستیم.
حالا در این فضایی که بساط عیشمان در هر حالتی جور است گروهی از حرفهایها و درس خواندههای مملکت تشخیص دادهاند که این جامعه مشکل جنسی دارد و لازم است در روزنامه و تلگرام و اینستاگرام به مردم آموزش بدهیم که چنین و چنان کنند.
این جامعه به آموزش سکس و آداب جنسی احتیاج ندارد بلکه به” چشمان تمام بسته”ای احتیاج دارد تا در گوش وحشیگریاش سیلی کوبریکی بزند.
ما به ناباکوفی نیاز داریم که بنویسد از ” لولیتا سازی” به هر بهانهای و تحت هر پوششی و خدا را شکر که #اصغر_فرهادی را داریم تا از لذتجوییهای ژوئیسانسی ما در قالب هنرش نیشتری به خواب خرگوشی این جامعه بزند.