چند زن و مرد پیر و جوان در هم میلولند. یکی دو نوجوان سرکش و بیمار و خشن و متوقع هم هستند. زنان به طرز هیستریکی به یکدیگر حسادت میکنند و با غیراخلاقیترین وجهی به یکدیگر ضربه میزنند.
مردان هم از اینکه بر سرشان دعواهای ادیپال رخ میدهد بدون آنکه چیزی بدانند و بفهمند گیج و مات، مشغول بازی خوردن توسط زنان اطراف هستند!
این خلاصهی محتوی اکثر سریالهای محصول کشور دوست و برادر ترکیه است که اینروزها نه در عرصهی اجتماع حال خوبی دارد، نه در عرصهی سیاست و نه اقتصاد.
تا همین چند ماه قبل ترکیه قبلهی آمال بسیاری از ایرانیانی بود که مدل کشور داری و زیست مردمانش را میستودند و پولها را خرج کالای ترک میکردند.
سیاستمداران منطقه هم تا همین چندی قبل مدل حکمرانی ترکی را تلفیقی موفق از اسلام و دموکراسی میدانستند که در حال اثبات قضیهی امکان تجمیع دین و عقل بود.
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. ترکیهی امروز بیشتر به کاریکاتوری از یک کشور توسعه یافته شبیه است اما شبکهی جم و سریالهایش هنوز مطاع پرطرفدار خانههای ایرانیاند!
از طنز روزگار همین شبکه معروف شعبهای دارد که سریال هندی پخش میکند و چه شباهتی دارند این دو محصول در فیکشن و فرم.
فقط به جای هنرپیشههای سبزه و گندمگون هندی کافیست زنان بلوند و مردان خمار چشم ترک را جلوی دوربین ببری و کمی هم از قهرمانگرایی مبتذل سینمای شبه قاره کم کنی.
مخاطب ایرانی در سریال ترکیهای چه میبیند؟چه عنصری در سریالهای رنگارنگ شبکهی جم هست که چنین تماشاگر وطنی را میخکوب میکند؟
به لحاظ روانشناختی مخاطب باید با محصول هنری ارتباط ارگانیک برقرار کند و به قول علما همذات پنداری نماید و خویش را بنگرد در آینهی رسانه و مدیا و آنگاه ابدیتی از دار و ندار خود بسازد و این ساختن ابدیت و جاودانگی لذت بخش است. ایرانی جماعت خودش را پیدا میکند پای سریال ترکیهای.
باز میگردیم به تار و پود سریالهای همسایهی غربی. زنان از صبح تا شب مشغول خشونتها و توطئههای هیستریک علیه همجنسان خویش هستند و در هر فرصتی مثلثهای عشقی رسوا میسازند با مردان و زنان رقیب!
مردان نیز چونان بازیگران بی عنان و اختیار این بازیهای زنانه در گوشه و کنار میلولند.
آنچه برجسته است “حیله گری فعالانهی زنانه” است و “انفعال اودیپال مردانه” که در تمام محتوای سریالها موج میزند.
این چه پیغامی برای جامعهی سکته کردهی ایرانی بین سنت و مدرنیته، بین پول و اخلاق و گیر افتاده در بحران حقوق زن و مرد دارد؟
زنان ایرانی که عمدهی تماشاگران این سریالها هستند به نوعی ونتیله میشوند پای تلویزیونی که سریال “گوزل” را نمایش میدهد. زن سرکوب شده و هیچ انگاشته شدهی معاصر میبیند که چگونه همجنسانش پاسیو اگرسیو هستند و سر مردان را به سنگ هوس و شهوت و پول میکوبند و بازی سخیف زنانه مردانه مغلوبه میشود!
مرد ایرانی هم شاهد است که پول و اغواگری در نهایت برنده میشود و دیلمای ذهن نگونبختش موقتاً حل میشود به نفع تلاش و تقلای ثروت و مال و اخلاق گریزی و خشونت.
اما مگر غیر از این است که تمام این قصههای ترکی همان دستور جلسهی صبح تا شب ما مردم است؟