پدر نگران و خشمگین بر بالین جوان رعنایش استاده و یکریز بد و بیراه میگوید ..
پسرک تازه ازدواج کرده و امروز ظهر با زن عقد کرده رفته بوده نامزد بازی..شیطان از قبل زیر پوستش خزیده بوده و به صرافت معاشقه ی گرمتر از عطاری سر کوچه چند قرص تقویت قوای جنسی ابتیاع نموده و در فرصت مقتضی قرص ها را دو سه برابر مقدار تجویزی توسط عطار!! میخورد..در نشآت عشق تشنج میکند وبه قول پدرش “کف و خون” بالا می آورد!! زبان میگزد و کل بساط عیش منقص میگردد!!
موقعی که من دیدمش در فاز پست ایکتال بود و گیج و خواب آلود..
صبر کردیم تا کمی به عقل و بار بیاید و در این بین نفرین های پدرش یکریز در گوش ما..
نام دارو را یادش نمی آمد..از recall کمک گرفتیم و نام کپسول دوغی را آوردم.. دوغ..آهان یادم آمد، کپسول دوغی بود!!
عطاری ها ترامادول را با کلونیدین و کمی پودر گیاهان مختلف در کپسول میریزند و به هزار درد و مرض نسخه میکنند..
نامزد پسر، وحشت زده و ترسیده،نگاهم میکند.. سوال اذیت کننده ای در ته ذهنش هست که میتواند یک عمر اعتماد و اطمینان به شوهر را بر باد دهد..تازه مشکلات جوان قصه ی ما شروع شده وقتی که دختر غر غر کنان سوالش را مطرح میکند؛
آقای دکتر میگن ترامادول رو معتادها مصرف می کنند؟؟!!