معرفی و نقد رمان سختون، نوشتهی ناصر ایرانی
پسرک نوجوانی عزم فتح غار خورشید را دارد که در دل کوه و دره ای صعب العبور قرار گرفته.
پدربزرگ پسر خودش کوهنورد است و حکایت ها از نامرادی غار دارد. تاکنون چندین مرد در مصاف با صخره و سنگش مغلوب و منکوب شدهاند تا جایی که پدربزرگ به سمت خرافه و افسانهسرایی پیرامون غار خورشید سوق داده شده. پیرمرد طوری راجع به خطر نزدیک شدن به خورشید میگوید که گویی طلسم و جادویی در کار است.
سر نوجوان رمان اما پر از رویا و جاهطلبی های مردانه است در اطراف غار. پای تعریفهای پدربزرگ مینشیند و با ناباوری گوش میسپارد به اسطوره پردازی مردان روستا در مورد حجم بیرحم سنگ و خاک و سقوط.
روز واقعه میرسد..
تعدادی مرد به حریم خورشید نزدیک شدهاند و به فرودست غلطیده و زخمی و نالان به مرهم دست پدربزرگ احتیاج دارند و فرصتی میشود برای تقویت قصهی طلسم غار.
پسرک بالاخره تصمیمش را میگیرد و یک روز بیخبر به جنگ کوه و غار میرود. اتفاقی که نباید میفتد و میلغزد و خسته و مجروح در مجال خاک و خون، برزخ غریبی را طی میکند. بالاخره با کمک سگ همراهش مردان روستا مییابندش.
از اینجا به بعد رمان روایت جنگ نوجوان است با شکستگی عارضهدار پایش.
قهرمان کم سن و سال قصه در ادامه، تمام زندگی و رویاها و فانتزیهایش را دوره میکند و تنها یاورش در این مسیر سگ وفاداریست که در حادثه نیز همدوش غارنورد زخمی بوده.
غیر از حس نوستالژیکی که به رمان و #کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان به عنوان ناشر کتاب دارم، از منظری دیگر نیز حائز اهمیت است.
دیالوگ انسان با طبیعت و حیوانات به خوبی در دل این رمان گنجانده شده تا کلاس درسی باشد برای گروه سنیای که مرجع نوشته است(نوجوانان)
کانون پرورش فکری در کنار همهی حقوقی که به گردن فرهنگمند کردن نسلهای مختلف این مملکت داشته، جهت گیریهای طبیعت گرایانه و محیط زیستی بهجایی در یکسری از آثار و محصولاتش برای گروههای سنی خاص داشت که این روزها و در زمانهی بیفرهنگی و نامهربانی با زیست بوم و گیاه و جانور و دشت و رود و کوه و دریا ضرورتش به ملموسترین وجهی حس میشود.