روز آخر کنگرهی دوم روانکاوی پای سخنرانی مجتهد شبستری نشستم.
مجتهد در حوزهی روشنفکری این کشور آدم شناخته شده و آبرومندی است. او مثل اکثر دردمندان حوزهی تفکر از دامان دین و فرهنگ ایرانی شروع کرد ولی جهانی شد. با اندیشمندان دیگر کشورهای اسلامی نشست و برخاست کرد و زبانهای مهم خارجی فلسفه را فرا گرفت و روز به روز کلاسیک تر در مسیر پژوهش دین و سنت و عقل قرار گرفت.
مجتهد از همان زمانی که مجموعه مقالاتاش را در همکاری با سروش و کدیور منتشر میکرد تا تک نگاریهایش در مجلات کیان و مدرسه و نهایتا ترجمههایش از آثار معروفی چون نوشتهی مهم نصر حامد ابوزید در مورد قرآن، بر طریقی بوده که عنوان یکی از کتابهایش است. کتاب “ایمان و آزادی ” را میتوان مانیفست فکری و اندیشگی شبستری دانست که دغدغه و نگرانی پروژهی فکری او را نشان میدهد: “آزادی”
شبستری در سخنرانیاش از تعریف کلاسیک امر قدسی شروع کرد. او به معرفی رودولف اتوی آلمانی پرداخت که متالهی دوران ساز بود. اتو پایه ای در فهم الهیات گذاشت که تا عصر او وجود نداشت. او به تحلیل بنیادین تجربهی دینی دست زد و نهایت الامر به تئوریزه کردن مفهوم امر قدسی پرداخت.
مجتهد به خوبی در سخنرانیاش نشان داد کارکرد جامعهشناختی و معرفت شناسانهی نظریه پردازی دینی حول امر قدسی چیست.
به زعم او استخراج” دیگری” که در ادامهی چنین سنت الهیاتی قرار داشت سبب شد تا کلام و دیالوگ بر بستر دین پژوهی به رسمیت شناخته شود.
تا پیش از پیدایش و پرورش امر قدسی چنین طفل مکالمه و مفاهمه در دامان دین و دینداری ننشسته بود، چه هنوز هم نامهربانی با دیگری به بهانهی دین ورزی طرفداران شناخته شدهای چون آیت الله مصباح دارد که سخت وامدار مفاهیم اخلاقی تمامیت خواهانهای چون امر مطلق کانتی هستند.
شبستری توضیح داد که در مجال برخورد فهم “من” و فهم “دیگری” مفاهمهای شکل میگیرد که مبنای زبان و سخن است.
او در ادامه بیشتر به سمت روانکاوی متاخر نزدیک شد و به توجیه رابطه و انسان پرداخت. او انسان زبانمند و سخنگو را معادل “در رابطه بودن”تفسیر کرد.
شبستری سالها قبل زیستن دینی انسان را “پرواز در ابرهای ندانستن” تعبیر کرده بود.
در کنگرهی روانکاوی هم انسان را در آستانهی رابطه ایستادن دانست. او همواره نگرشی به انسان داشته که حکایت “در حال بودن و شدن ” است. این دینامیسم بسیار رهایی بخش و آزادی آفرین است.
شبستری پاهای لرزان انسان مدرن را از مغاک خاک تیرهی سنت جدا میکند و به پروازش میخواند. این نوع دینداری و معنویتجویی در واقع پادزهر بنیاد گرایی و دگماتیسم و جزم اندیشی به نام ادیان است.
او در سخنرانی اخیر در کنگرهی روانکاوی نیز همین خط را دنبال کرد.
پروژهی شبستری به نظر آزاد کردن متدینین است از جمود و تصلب لانه کرده در سنت رایج فقهی و دینی. در این قالب امید و رهایی به جای ترس و قهر و تعصب مینشیند و “مومن “به جای” متدین” خلق میگردد.
شبستری جایی در سخنانش به گابریل مارسل متاله فرانسوی اشارتی کرد. او هم تجربهی دینی را “بهانه برای دیدن و شنیدن پیام” میداند. قرائتی دیگر از سیر امیدوارانه و مومنانه برای کشف معنا در جهان…
مجتهد در پایان مطلبش تعریضی فرهنگ شناسانه هم داشت. او به هندسهای اشاره کرد که رابطهی متقابل “من” و” دیگری “را در فرهنگ غرب مقایسه میکرد با معارضهی موازی “من” با “غیر” در سنت فکر شرقی…