با نیم نگاهی به انتخابات اخیر آمریکا
بخش اول
🔻سرآغاز گرفتاری
کار و شغل ما اینروزها غافلگیر شدن است. در گوشه و کنار عالم شهروندان بسیاری حیران و سرگشته و گاهی خشمگین از سیر تحولات سیاسی و اجتماعی جوامعی هستند که یک به یک به تسخیر آمال و آرزوهای” تودههای متحد” در میآیند.
در فیلم و رمان و سریالهای زیادی در سالهای اخیر شهرها به تسخیر زامبیها در میآیند که صورت و سیرت زشتی دارند اما به نظر میرسد در عالم واقعیت لشکر زامبی پوپولیسم به هیات انسانهایی ظهور میکند که گویی از جهانی دیگر به زمین کوچیدهاند. معیار و خواستهی این تودههای ساکت ولی خواهان همه چیز برای حداقل نیمی از مردمان هم وطن و هم عصرشان قابل درک و لمس نیست. پوپولیسم آنچنان که اینروزها مصطلح و رایج شده فراخوان جمعی از انسانهای عجیب و غریب حاشیه نشین است برای رسیدن به مرادشان و تحقق رویاهایشان. از آب و نان بگیر تا هویت و سهم اجتماعی در لیست مایحتاج این دسته از آدمها هست.
انتخابات ریاستجمهوری آمریکا آخرین صحنه از هنرنمایی پوپولیسم بود. علیرغم اینکه راه درست از غلط کاملا روشن بود، مردم آمریکا فردی را به عنوان رهبرشان برگزیدند که آشکارا نامناسب و ناجور است.
🔻خاصیت دموکراسی
مراجعه و اطمینان به آرا عمومی و پذیرش حکم عقل جمعی گوهر دموکراسی خوانده شده اما نگرانیهایی هم وجود دارد. اولین بار انقلابیون عبرت گرفتهی فرانسوی متوجه نقاط ضعف دموکراسی شدند.
#کرافورد_برو_مکفرسون در کتاب زندگی و زمانهی دموکراسی لیبرال از خطرهای دموکراسی خالص و بیهندسه صحبت کرده و سالها قبل نسبت به مصیبت سیاسی ناشی از صندوق رای هشدار داده. وقتی گروهی مسلح در خاورمیانه توانست با پنهان شدن پشت مکانیسمهای دموکراتیک قدرت را مطلقاً قبضه کند متفکرانی مثل #فرید_ذکریا فریاد برآوردند که هیولای توتالیتاریسم ممکن است حاصل شعبدهی دموکراسی باشد.
تا همین چند سال قبل افکار عمومی جهانیان خیلی با اصطلاح پوپولیسم آشنا نبود. ماکس وبر و سایر جامعه شناسان جنبشهای تودهای را ذیل یک رهبر کاریزماتیک توضیح میدادند و کاریزما به جای شخصیت پوپولیست به کار میرفت. در دهههای چپزدهی میانی قرن بیستم به خیزشهای مردمی نه چندان ملایم و مهربان، انقلاب و جوششهای فاشیستی میگفتند و در دنیای سنت به جنبیدن بی شکل و مخرب تودههای فقیر و فراموش شده، قیام مردمی نام میدادند.
به یمن ساز و کار غیر هوشمند دموکراسی بود که حرکتهای رادیکال گروههای سرخوردهی اجتماعی به ضربه گیر انتخابات خورد و آرامتر شد و به شکل تغییر قدرت دموکراتیک اما نه همواره منطقی درآمد.
بنابراین پوپولیسم از آخرین بیماریهای سیاسی شدن بشر است که تا پیش از این تظاهرات و نامهای دیگر داشت.
🔻مرید راستین
#اریک_هوفر نویسندهی غیر آکادمیک کتاب “مرید راستین” که خاستگاهش طبقهی کارگری و متوسط بوده، به خوبی توانسته به سرچشمههای روانشناختی و انسانی تودهگرایی راه یابد.
هوفر سیری از وقایع و تبدلات ذهنی و فیزیکی را بر میشمرد تا به مرحلهی شکل گیری یک نهضت پوپولیستی برسد.
ابتدا جماعتی از مردمان خموده و کاهل و در عین حال جاه طلب و خودخواه در گذران روزمرهی زندگی در میمانند.
سپس این زخم خوردگان خودشیفتگی که خود را سخت مظلوم میپندارند شروع به تراشیدن توجیه برای فریب خود در مسیر بسیج تودهای میکنند.
در مرحلهی بعد حول نفی وضع موجود و تقاضای تغییر متحد میشوند و بدین ترتیب گروهی با تحریف واقعیت به راه میافتد که خودش درد را تولید کرده و درمان را هم در جیبش دارد.
هوفر اتحاد نهایی را مرهمی بر زخم نارسیسیزم له شدهی این دار و دسته میداند و خشم و خشونت ذاتی چنین جنبشهایی را برخاسته از تجمع ناکامیهای شخصی فرافکنی شده به نظم موجود معرفی میکند.
پوپولیسم در نگاه هوفر نوعی آدرس غلط است که توسط جماعتی متعصب برای توضیح شکستهایشان داده میشود.
کتاب با همین نگرش به سراغ تک تک غوغاهای قرن بیستم میرود که با نامهای نازیسم، فاشیسم و کمونیسم و سایر ایدئولوژیها سرخ و سفید و سیاه به بسیج تودههای گیج و سرخورده پرداختند.
🔻تحلیل کلیشهای روز و بیماری اتوایمیون
در این چند سال افکار عمومی جهانیان با برآمدن و به نتیجه رسیدن بلواهای پوپولیستی غریبه نبوده است. در کشور خودمان نیز نزدیک به یک دهه اسیر و گرفتار معجزهی مردم فریب هزارهی سوم بودیم. بماند که در تاریخمان ژستهای ناسیونالیستی کم نداشتیم که در بطن و متن خود عوامفریب بودهاند.
هم در موارد وطنی و هم اینروزها در مورد آمریکا تحلیل تکراری و کلیشه ای این است که نظم و سیستم قبلی به مطالبات قشری حاشیه نشین و مغفول بی توجهی کرده…
سوال اینجاست که این طبقهی مهجور مگر تا اینجای تاریخ چه جایگاهی داشتهاند که الان ندارند؟ کارگران سفید پوست آمریکایی که گفته میشود در انتخابات اخیر حماسه آفریدند مگر ده سال و بیست سال و پنجاه سال قبل چه وضعی داشتند که در این سالها احساس غبن و نکبت پیدا کردهاند؟
به نظر میرسد وضع موجود با این توضیحات پاسخی نمییابد.
یک موتاسیون در حال رخ دادن است. انسانهایی که به قول هوفر به اندازه می کافی فعال و زاینده نیستند با یک شعبدهبازیی بیمارگونه ریشهی بدبختیهایشان را به دامان بقیهی جامعه فرافکن میکنند.
جامعهی این چنینی در طوفان مطالبات و بیش خواهیهای این گروه از آدمها گیج میشود و در این سردرگمی علیه خودشش وارد عمل میشود.
مکانیسم استدلال این جماعت ناراضی و زیاده خواه معلوم است. در واقع اینها به ساده کردن صورت مسالهی توسعه درر جوامع خود مشغولند. هر ساده کردنی البته کارساز نیست. تقریباً در تمام مواردی که پوپولیسم دارد قضایا را Simplify میکند منجر به گیج و گم شدن مردم در سرنوشت و فاعلیت اجتماعیشان میشود.
وقتی به عنوان یک پزشک به رویکرد پوپولیستها در بدوی دیدن و ساده کردن امور مینگرم یاد دستهای از بیماریهای متاخر وو پیچیدهی طب میافتم که با همین مکانیسم تولید میشوند.
بیماریهای خودایمنی محصول ساده شدن فرمول ایمنی بدن است. همه دشمن میشوند از سلول طبیعی تا هر ارگانیسمم مهاجم بیگانه، همه به یک چشم دیده و به یک چوب رانده میشوند. نتیجه، فاجعه بار است. یک کلیت به نام بدن علیه خودش قیام میکند.