معرفی و نقدِ رمانِ “به گزارش اداره ی هواشناسی فردا این خورشید لعنتی” نوشتهی مهدی یزدانی خرم
سابقهی رمان فارسی پست مدرن تنها به چند سالهی اخیر برمیگردد. پست مدرنیسم در رمان و ادبیات مصادیق و تعاریفی نامشخص و سیال دارد از جنس خود پست مدرنیسم که سخت نامتعین و فراخ است.
اگر با تسامح بخواهیم تعریفی از هنر یا ادبیات پست مدرن به دست دهیم، باید گفت هر آفرینشی که قوانین هنر یا ادبیات مدرن را نقض کند یا حتی به سخره بگیرد، در نحلهی پست مدرنیسم جای میگیرد.
در زبان فارسی نوشتههای نویسندهی آلمانی _آمریکایی کورت وونه گات با روایتهای چند گانه و در واقع ضد روایت و بازیهای شوخ طبعانهاش با ساختار زبان، قدیمیترین آثار پست مدرن ادبی را به فارسیزبانان معرفی کرده است.
بعد از آن، نوشتههای ریچارد براتیگان به فارسی ترجمه شد. رمان “صید ماهی غزل آلا در امریکا” که دهها سال بعد از نگارشش در ایران ترجمه شد دارای فرمی پیچیده و طنازانه بود که از صدر تا ذیل فرهنگ شفاهی و مکتوب معاصر آمریکا را سلاخی میکرد.
🔻بالاخره زبان فارسی و پست مدرنیسم
مهدی یزدانیخرم که سالها سابقه در داستان نویسی و نقد ادبی داشت، سرانجام خطر کرد به تولید متنی پست مدرن در زبان فارسی.
رمان “به گزارش ادارهی هواشناسی فردا این خورشید لعنتی “از عنوانش پیداست که برای ساختار شکنی در جریان غالب رمان فارسی آمده است.
رمان حاوی هزاران روایت کوتاه تک جملهایست که به ظاهر از یک ذهن پریشان و بی نظم تراوش میشود اما در واقع نظمی پنهان و ریشهدار در عمق رمان پنهان شده.
راوی در یک قبرستان با روشن کردن یک سیگار شروع به نقالی میکند و با سیگارهای دوم و سوم به پایان در همان قبرستان و دامان مرگ میرسد اما در این میان دریایی از عبارتهای بریده بریده پیش پای خواننده گسترده شده است که بسیار متشتت و غریب است.آشفتگی و بی سامانی متن تا آنجا پیش میرود که راوی و روایت گم میشود.
در معدهی خالی مرد، سر بريده يك نوزاد را كه به طرز شاعرانهای زيبا بود میيابند. خاكريز نامهای در مشت، خمپاره، سر میپرد و دست میرقصد.
دستی بالا میرود و راويان چنين روايت میكنند كه سرباز سرش را گم كرده بود.
پوسيده، فرسوده،… ساعتم را نمیبينم، نمیخواهم ببينم، سری بی صاحب و مردی بی سر.
از جردن تا گورستان، رويای سرپوسيده، كابوس شب.
🔻دادائیسم و مرثیهی رئالیسم بر بیاعتباری
در سالهای ابتدایی بعد از جنگ جهانی اول تعدادی هنرمند و شاعر معترض اروپایی در کافهای در سوییس به تاسیس مکتبی دست زدند که فریاد اعتراض هنری بود بر سر خشونت و بیبنیادی نهاد جهان مدرن.
دادائیسم انعکاس دهندهی آشوب و ناآرامی وضعیت موجود بشری است که در عصر پساجنگ شکل گرفته بود. بنابراین باید به هنریترین وجهی رئال و عریان میبود.
هنرمند رومانیایی الاصل “تریستان تزارا “در کافهی ولتر شهر زوریخ مکتبی را بنیاد نهاد که معنای آن پوچی و نهلیسم بود و نماد عصیان و طغیان خرد به بست رسیدهی مدرن بود.
اولین نوشتههای دادائیستی به روشی جنون آمیز خلق میشدند. روزنامهها را میبریدند و حروفش را کنار هم میگذاشتند تا جملهای بی معنا و از هم گسیخته حاصل میشد!!!
دادائیسم به این ترتیب نمایندهی اضطراب و تشویش و بیقراری اگزیستانسیال انسان جنگ زدهی مدرن شد.
🔻اولین و تنها رمان دادائیستی فارسی
رمان “به گزارش اداره ی هواشناسی فردا این خورشید لعنتی ” تنها دو ماه روی پیشخوان کتاب فروشیها بود، چون به خاطر محتوی اروتیک و سیاسی و اجتماعیاش با روایت ادبیات رسمی زاویه داشت. بعد همین دلیل هم تا حدود زیادی ناخوانده ماند اما چیزی از ارزشهای رمان کاسته نشد.
یزدانی خرم مثل تمام پست مدرنهای ادبیات، با چنگال نامرئی و کم وزن دادائیسم به سد سدید تاریخ و فرهنگ معاصر از انقلاب تا جنگ و دوران سازندگی میزند. او دلاورانه تیغ نقدش را تا خاکریز های سنت متصلب میرساند آنجایی که سماور مجلس روضه با فشار میشاشد!!