پنج‌شنبه؛ ادبیات و روان‌پزشکی

احتمال بازگشت هیولا
19 بهمن 1395
یادداشت دکتر مجتبی ارحام صدر در تماشاگران امروز
19 بهمن 1395

سمتی که من ایستاده‌ام

  • معرفی و نقد رمان”همیشه شوهر” اثر داستایوفسکی

مردی با مرگ همسر مسلولش، حجم غریبی از نامه‌هایی عاشقانه را می‌یابد که بین فاسقان و ناتالی، زن مرحوم رد و بدل می‌شده!!
پاول مردی‌ست که تصور می‌کرده هنر شوهری را تمام و کمال داشته و حالا با فاجعه‌ای روبرو شده که تمام سال‌ها در رختخوابش نزج و نما می‌گرفته.
مرد به تعقیب ابژه‌های عشق زنش می‌رود و چه موقعیت های سهل و ممتنعی خلق می‌شود در دیالوگ‌های این دو دسته مرد. یک‌ طرف شوهری که همیشه بوده است و سوی دیگر مردانی نه چندان همه چیز تمام اما ظاهراً سارقان موفق محبت یک زن.
ناتالی مرده است اما به خشن‌ترین وجهی بین مردها زنده است. مخصوصاً که دختر حرامزاده اش،لیزا هم در آستانه ی مرگ است.
هنر داستایوفسکی این است که دایماً جای سوژه و ابژه را تغییر می‌دهد. ناگهان به سمت مردان هوسباز داستان می‌رود و نشان می‌دهد که مثلا ولچانینف هم احساسات مشابه با پاول را تجربه می‌کرده در مراوداتش با ناتالی افسونگر وقتی نامه میدهد که من دارم با مرد دیگری نرد عشق می‌بازم و تو فعلا دور باش!!!
اوج نگونبختی ولچانینف آن‌ جاست که لیزا، دختر نامشروعش می‌میرد و چه غمگین می‌شود!
روایت بلافاصله به سمت ناتالی می‌آید و نشان می‌دهد چه مقدار این زن غمگسار و ناامید و محزون بوده است از این‌که شوهری نازا و اخته چون پاول دارد!!
هیچ کس رستگار و خشنود نیست. این خاصیت بازی زندگی‌ست اگر پرده پوشی‌های رایج نباشد و پرده‌ها وقتی فرو می‌افتند که شخصیت‌های رمان “سمت” خود را عوض می‌کنند. هر کس در سمت خودش محق و مسلط است اما در سوی دیگر احتمالا بازنده و بی محل.

رمان مترجمین بسیاری را به خود جذب کرده و ولی تا حدودی به نسبت سایر آثار داستایوفسکی در میان فارسی زبانان ناخوانده مانده است.

ناتالیا (همسر دوست ِ ولچانینف) از این زن هایی‌ست که به نظر می‌آید برای بی وفا بودن زاییده شده‌اند. این گونه زن‌ها قبل از ازدواج به این راه نمی‌افتند. طبیعتشان به طور کلی تقاضا می‌کند که برای این کار ازدواج کنند. شوهرشان اولین عاشق ِ آن‌هاست، اما فقط بعد از ازدواج. هیچ‌کس به این آسانی و به این مهارت ازدواج نمی‌کند و شوهر همیشه مسئولیت و جور اولین عاشق را به گردن می‌گیرد. بعد همه چیز٬ تا حد امکان با صداقت می گذرد. این زن ها همه چیز را کاملا حق خود تصور می‌کنند و طبیعتن کاملا خودشان را پاک و بی آلایش می‌دانند. یک دسته شوهرانی هم که طرف مقابل آن‌ها هستند یافت می‌شوند که تنها ماموریتشان این است که با این جور زن ها به سر ببرند. به عبارت دیگر وظیفه‌ی اساسی این طور مردها این است که؛ همیشه شوهر؛ باشند یا واضح‌تر بگویم٬ در همه‌ی زندگیشان فقط شوهر باشند و نه چیز دیگر!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *