در هیاهو و ماتم ساختمان پلاسکو افکار عمومی تا حدود زیادی از واقعیت نامیمون شروع حکومتداری #دونالد _ترامپ غافل بود. ترامپ به کاخ سفید رفت و زمام بزرگترین و مهمترین اقتصاد جهان را در دست گرفت.
ترامپ دیشب امپراتور کرهی زمین شد و راهی را آغاز کرد که میانه و پایانش برای خیلیها ترسناک خواهد بود.
تاریخ از این لحظه به قبل و بعد از ترامپ تقسیم خواهد شد. گرچه چند سالی میشود نسل جدید رهبران پوپولیست_هیستریک در جهان ظهور کردهاند. از نمونهی وطنی تا چندین و چند رییس دولت آسیایی و آمریکای لاتینی، همگی مردانی بودهاند که مرزهای سیاست پیشگی را نه تنها جابجا که منهزم و منهدم کردهاند. اما نمونهی آمریکایی از قماش و لون دیگریست. او قرار است رهبر قدرتمند ترین واحد جغرافیایی عالم باشد در حالیکه میانمایگی و گرفتاریهایش هم در عالم سیاست بیهمتاست.
در حالیکه پرزیدنت جدید هنوز پایش به کاخ سفید نرسیده، چندین کمیسیون در سنا و کنگره در حال تحقیق پیرامون نیات و کردار او هستند و شائبههای غریب حول و حوش ترامپ مطرح است. از داشتن گزک دست روسها تا خودفروشی و وادادگی به دولت خصم در کلام سیاسی مردان مخالف و هم حزبی او میچرخد. مردم عادی و فعالان جامعهی مدنی اما اعتراضشان عریانتر است. آشکارا دشنام و لیچار نثار رهبر جدید آمریکا میکنند. در این میانه نامهی چند روانپزشک اما چالش برانگیز شد.
در میان روانپزشکان ایرانی بحث در افتاد که مطرح کردن احتمال بیماری در مورد یک صاحب منصب قدرتمند چه محلی از علم و قانون و حقوق و اخلاق پزشکی دارد.
جنس تمام مخالفتها با رییس نو ظهور جمهور آمریکا اتهام است. ماهیت اتهام هم قضاوت است. چگونه سایر حرفهایهای سیاست و اجتماع و اقتصاد و امنیت میتوانند بر اساس یافتههایی، احتمال و قضاوت مطرح کنند اما تعدادی حرفهای سلامت روان حق ندارند از نگرانیهای خود در قالب قضاوت بالینی چیزی بگویند؟
آیا وقت آن نرسیده که حداقل در جهت استیگما زدایی از روانپزشکی، خودمان و مواد کارمان را در کنار و همشان سایر گرفتاریهای بشریت قرار دهیم؟
ترامپ محصول موتاسیون عجیب و خطرناکی است. تا بوده احزاب و فعالان راست از جمعیت و توده و افکار عمومی تا حدود زیادی برکنار بودهاند و این میدان را به چپها واگذار کرده بودند. غیر از موارد نادری در تاریخ پیوند نامبارک منتهی الیه طیف راست و چپ رخ نداده است. نمونهی معروفش که حتی از ترکیب هیجان انگیز نامش هم میشود به عمق موتانت بودن ماهیتش پی برد، ناسیونال سوسیالیسم هیتلری بود که رهبری راستگرا توانست تودههای ملتی را بسیج کند و نتیجهاش هم شد همانی که شنیدهایم.
از قضای روزگار #هیتلر هم درست قبل از شروع جنگ دوم جهانی و در راستای آمادگی برای نبرد، به روسها نزدیک شد و محرمانه پیمانی با مولوتف وزیر وقت خارجهی #استالین بست تا جهان را بین شوروی و آلمان تقسیم کند!
جنگ که شروع شد آلمان از غرب اروپا تصرف میکرد و روسها از شرق پیش میآمدند. تا اینکه بین دو دیوانهی انتهای چپگرایی و راستگرایی اختلاف افتاد، هیتلر به روسیه حمله کرد و بساط مهمانی قصابها بهم خورد.
تاریخ دوباره تکرار میشود. دیوانگان روس و آمریکایی با هم پالوده میخورند!!
ترامپ از خیلی جهات شباهت به سلف آلمانیاش میبرد.
تا اطلاع ثانوی هیچ بلایی پیچیدهتر از پوپولیسم بر بشریت مدرن نازل نشده. شامورتی بازی و رذالتی که ذاتی این روش و منش است تقریباً میتواند هر لحظه رنگ عوض کند و به رنگی بت عیارش برآید.
اینکه اینروزها شاهدیم یک دلال و کلاهبردار مالیاتی از طریق صندوق رأی و مکانیسم دموکراسی به چنین جایگاه حساس و خطیری میرسد باید لرزه به تنمان بیندازد.
اگر #الکسی_دوتوکویل امروز زنده بود احتمالا کتاب معروفش را در رثای دموکراسی آمریکا آتش میزد!
سرطان پوپولیسم چنان به تن نحیف و ظریف دموکراسی زده که هر تنابندهای را نگران میکند. مخصوصاً ما ایرانیان که دههای قبل صابون این نکبت به تنمان خورده.
چنین که مینماید روشهای فیلسوف شاهی افلاطونی احتمالا مشتری پیدا خواهند کرد تا مگر شر سفلگانی چون ترامپ از مسند رهبری جوامع کوتاه شود.
جامعهی بستهی افلاطونی هم ترسناک است اما اگر #پوپر زنده میشد آیا باز هم جامعهی باز و دشمنانش را به همین ویرایش فعلی مینوشت؟
خطر دوباره زنده شدن هیولای پوپولیسم از غار دموکراسی خالص و بی تبصره همیشه هست. پوپولیستها تازه سوراخ دعا را پیدا کردهاند. مواظب ظهور معجزههای مجدد هزارهی سوم باشیم.